طنز و گوشه و کنایه

این بود نصیب ما ز دیوان قضا. مارا چه گنه قسمت ما این کردند

طنز و گوشه و کنایه

این بود نصیب ما ز دیوان قضا. مارا چه گنه قسمت ما این کردند

خداوکیلی نصما نصم

 

دارالترجمه غازی صانعی مترجم رسمی زبان انگلیسی

 

طبق گزارش مورخه 21 آوریل سال جاری میلادی، برابر با دوم اردیبهست 87 ، «آسو شی یتد پرس» در ولایت "پورتلند" از ایالت "اورگان" امریکا، پلیس راهنمایی و رانندگی شهر اتومبیل سازمان را مقابل رستورانی در محلی «پارک ممنوع» متوقف کرد تا در رستوران غذا بخورد، ولی یکی از وکلای دادگستری شاهد این توقف بود. وکیل میگوید:< وقتی از مآمور سؤال کردم چرا ماشین خود را در محل پارک ممنوع پارک کرده اید؟> مآمور جواب داد: « چه حرفا مزنی! اگه دوز خنهء شما نا زده باشه و «معمور» بیایه برییه وازدید، انوخ بایس بره چارتا کوچه پایین تر ماشین پاسگانا بزاره یا جلوی خنهء شما که  «قامومآ» پارک ممنونه؟» خلاصه، وکیل مد نظر بعنوان یک شهروند و نه یک وکلیل شکایت خود را که متضمن چندین فقره تخلف مآمور میشد و منجمله توقف در محل پارک ممنوع و سوء استفاده از اتومبیل خدمت تسلیم محکمه نمود. دادگاه هم بلافاصله مآمور را احضار و پس از رسیدگی جریمه ای معادل 40 دلار برای مآمور صادر کرد. قاضی دادگاه گفته است: < این طرز کار مآمور اذهان اهالی شهر را مشوش میکند، زیرا چنین مآموری از مقام و موقعبت خود سوء استفاده کرده، در حالیکه هر مآمور حکومتی مکلف است به اجرا و اعمال و رعایت قانون نه زیر پا گذاشتن آن.>

 بی بی جان: عصلن سر در نمی آروم. ایی وکیله حکمن پشتش  ببالایا قرص بوده، اگرنه سگ کی باشه که جرعت کنه با «معمور» زحمتکش حکومتی همچی منم منم کنه. یا ایکه ایی معموره کلاهش پشم نداشته. یعنی که خاک تو سری بوده. حقش بود در جا با همون  چوماغی که بقد تیر چراخ برقه و بکمرش بسه میزد پاشا میشکس و سرشم چولاخ میکرد و «مامله» اشا هم ول نمیکرد. خب، دورسه که نمیشه ششلول دسش داد چون اگه عصوبانی بره، میزنه صدتا نا موکوشه، اما تنهء درخته هم که بسه بکمرش داد میزنه که «تا نباشه چوب و چماق و گرز، فرمون نبره گاب و خر و بز.» بعدش که زد و دس و پا و سر و کول وکیله نا لح و لورده کرد، بایس یگ استشهادی در جا براش «تنظیب» کنه که به رئیس «جن بور»  امریکا توحین کرده و خیلی نسمت های دیگه که قلتشا واجب موکنه و بعد از تموم آشپزا و ظرفشورا و صاحب کبابیه و  خلاصن هر کی اونجا برای تماشا جم شده عمضا بگیره. سگ کی باشن که عمضا ندن! بعدش هم دستبد بش بزنه و خونین و مالین بوبردش پاسگا و بندازتش توی یکی از او سولولای که جن هم عادرسشا بلد نیه و هی کتک بخوره و بمانه و بمانه تا دییه بمآمور حکومتی که این همه جون فشانی موکنه توحین نکنه! ولله ای قاضیه هم خیلی نترس بوده یا اینکه یگ جایش خل بوده که مآمور را فروخته بیگ مرتیکه کله خر. یکی از  قول مو پیغوم بده به این معموره و بگه دو باره و سه باره خاک تو سرت. ای بی عرضه که بری 40 دلار پول بی زبونا بدی بدادگاه. تو بلد نیسی کار کنی. تو موتونسی دار و ندار این مرتیکه الندگا بگیری و بعد رضایت بدی. حیف از نون بربری بی کنجد که کوفتت کنی.  یـــره، مگه تو  انول صحب که پاتا از خنه میذاری بیرون، سرتا رو بعاسمون نمیگیری و نمیگی «خدایا، بار الها، روزی ما دست تویه. امروز یگ پنجاتای خلاف کار بنداز توی تور ما تا بشه پول «سربیس» مدرسهء بچه ککا نا و قبضای آب و برق و تیلیفون و قس خنه را بودوم و اگه ته و  توش چیزی موند  یگ کولو گوشت گوسبند بگیرم و یک کباب جانانه ای برییه عیال و بچه ککا دورس کونوم که یگ ماهی میشه بوی گوشت بدوماغشان نوخورده.؟> البتن، برییه اینکه این دعا مستجاب بره واجبه که توی «اتولبان» یا خیابونای «خلبت» بری پشت درختا کمین کنی تا مردم بخیال اینکه سر چراخ خطل معمور وانیساده، چراخ قرمزا رد کنن و اونخ تو از پشت درخت بپری بیرون و جلوشانا بگیری و با هم قرار بذارین که نصم جریمه را تو پرداخ کنی و نصمه دییه را خدا وکیلی خود خلافکار!